وجود دو معاملهگر که برای معامله بر سر یک قیمت توافق میکنند (این قیمت میتواند از نظر سایرین منطقی یا غیرمنطقی باشد)، حقیقت بازار را شکل میدهد. آنچه ما میخواهیم و توقع داریم، هیچ تأثیری بر روند بازار ندارد؛ مگر آنکه حجم معامله ما آنقدر بالا باشد که بتواند بازار را کنترل کند. برای کسی که از بیرون نظارهگر بازار است، هر معاملهای که انجام میشود، سیگنالی است که برای او نشانهای از تثبیت یا حرکت قیمتها به سمت خاصی است که با توجه به آن میتواند فرصتهای معاملاتی را تعریف کند.
حرکت قیمتها کاملاً بستگی به دو گروه عرضهکنندگان و خریداران دارد و میزان شهرت، مدرک دانشگاهی و شأن اجتماعی هیچ حقی برای معاملهکنندگان ایجاد نمیکند. نظر شما در مورد ارزش و قیمت یک سهم بسیار محترم است اما صرفنظر از میزان قدرت استدلال شما، قیمتها همیشه در جهتی حرکت میکنند که برآیند آن دو گروه در آن جهت باشد.
به عنوان مثال، اگر قیمت سهمی از کف قیمت تاریخیاش پایینتر رود، تصور اینکه نباید این اتفاق می افتاد، کاملاً بی معنی استف؛ مگر اینکه خودتان شخصاً با خرید حجم مناسبی در قیمت بالاتر، مانع این افت قیمت میشدید.
اما این موضوع را هم در نظر داشته باشید که حتماً عدهای فروشنده بر این باور بودهاند که قیمت فعلی از قیمت مدنظر آنها بالاتر است؛ به نحوی که حتی این قیمت پایین را هم فرصتی برای فروش دانستهاند، وگرنه دلیلی برای فروش نداشتند. به طور کلی، شما همیشه باید بین حقبهجانب بودن یا پول در آوردن، یکی را انتخاب کنید؛ زیرا بازار هیچ گاه اشتباه نمیکند و حقیقت همین است که میبینید.
اگر بخواهیم بازار را با مسابقه شرطبندی مقایسه کنیم، باید بگوییم که در شرطبندی، شما تصمیم میگیرید که چه مقدار پول وسط بگذارید؛ بنابراین، میتوانید سقف سود و یا زیان خود را به راحتی محاسبه کنید اما در بازار سرمایه، شما هرگز نخواهید فهمید که از هر معامله قرار است چه مقدار سود یا زیان نصیبتان شود.
از نظر روانشناختی، این ویژگی این امکان را به شما میدهد که شروع به خیالپردازی کنید که روزی در یک معامله، تمامی آرزوهای مالیتان برآورده میشود؛ اما اگر تمام تمرکزتان را بر روی این موضوع بگذارید، کم کم فقط شروع به جمعآوری اطلاعاتی میکنید که این آرزوی شما را تأیید میکند و در نتیجه، چشمانتان را بر روی تمام اطلاعاتی که به وضوح به شما میگویند که باید از موقعیت فعلی خارج شوید، میبندید.
◊ این مطلب را حتماً بخوانید:آموزش بورس رایگان از صفر تا صد
عوامل روانشناختی زیادی بر میزان صحت ارزیابی شما از پتانسیل حرکت بازار تأثیرگذار هستند. یکی از آنها این است که باید خودتان را از این توهم که قرار است با انجام یک یا چند معامله به سرعت به آرزوهای خود برسید، رها کرده و سعی کنید نگاه بیطرفانهای به بازار داشته باشید. اگر قصد دارید به این توهم ادامه دهید، باید بدانید که به زودی دیگر پولی برایتان باقی نخواهد ماند.
بازارها همیشه در حال حرکت بوده و همواره ۳ تصمیم خرید، فروش یا نگهداری را به همراه دارند. اینکه کدام یک از این تصمیم ها توسط معاملهگرها اتخاذ شوند، کاملاً وابسته به جواب این سوال است : “چه مقدار سود کافی است؟” اما آیا مرزی برای میزان سود وجود دارد؟ خصلت طمع از همین سوال نشأت میگیرد. اگر شما در یک معامله سودده قرار داشته باشید، همواره به دنبال سود بیشتر هستید و اگر معامله شما باعث زیان شود، آن را نخواهید پذیرفت و همواره به امید سوددهی، خود را متقاعد میکنید که ضرر نکردهاید.
با توجه به این مسئله، به راحتی میتوان درک کرد که چرا برای اغلب معاملهگران، ورود به معامله بسیار سادهتر از خروج از آن است. همچنین، بنا به عقیده معاملهگران موفق، باید پولی را وارد معامله کنید که توان باختن آن را داشته باشید و آن پول ارزش کمی در زندگی شما داشته باشد. در نهایت، باید بگوییم که بازار میدان نبرد خطرناکی است و برای آنکه بتوانید در این میدان موفق باشید، باید یاد بگیرید که به بازار اجازه دهید به شما بگوید که چه خواهد کرد و در واقع، او تعیینکننده این باشد که چه مقدار”کافی” است.
مسلماً سیستم فکری شما در مورد مفاهیمی مانند ضرر، اشتباه، حرص و انتقام کاملاً مستقل از بازار عمل کرده و این امر، یادگیری را کمی مشکل خواهد کرد. ممکن است بپرسید که حس انتقام از کجا نشأت میگیرد؟ باید بگوییم که اگر شما نتوانید مسئولیت زیان خود را بپذیرید، به دنبال مقصر خواهید گشت. در اینجا بازار از نظر شما مقصر است زیرا بیشتر از مبلغی که حاضر بودید زیان کنید، از شما گرفتهاست.
در اینجا حس انتقام ایجاد میشود. با این فرض که شما در معامله قبلی ۲۰ درصد ضرر کرده باشید، اکنون بازار به شما پیشنهاد معاملهای با ۱۰ درصد سود را میدهد؛ اما شما از سر انتقامجویی، آن را رد میکنید و با اینکه بازار به وضوح به شما میگوید که بیش از این کشش ندارد، به معاملهای با زیر ۲۰ درصد سود راضی نخواهید شد. هرچقدر سعی کنید که آثار منفی باورهایتان در مورد حرص و انتقام گرفتن از بازار را کم کنید، بیشتر به بازار اجازه تصمیمگیری خواهید داد.
یکی از مهمترین و رایجترین نتایج نامشخص بودن نقطه شروع و پایان بازار، این است که میتواند معاملهگر را به یک بازنده منفعل تبدیل کند. در بازی شرطبندی، بازی طبق مقررات خاص و با مبلغی دقیق در یک زمان معین شروع میشود و در یک زمان بخصوص نیز پایان میپذیرد و حداکثر سود یا زیان هر فرد، همان مبلغ توافق شده است.
برای شروع بازی جدید، هر فرد تصمیم میگیرد که خود را دوباره در معرض باخت قرار دهد و آگاهانه بر روی یک مبلغ جدید شرط ببندد؛ بنابراین، برای باختهای احتمالی بیشتر، باید فعالانه در بازی مشارکت کند و اگر تصمیم بگیرد که دیگر بازی نکند، باختها متوقف شده و دیگر داراییهایش در معرض کاهش نخواهند بود. اما در بازار، شرایط به نحو دیگری رقم میخورد.
◊ این مطلب را هم بخوانید: سرمایه گذاری با پول کم
در اینجا میتوانید به راحتی یک بازنده غیرفعال باشید. یعنی اگر روند بازار برخلاف موقعیت شما باشد، برای توقف ضرر باید کاری کنید ولی اگر نخواهید یا نتوانید کاری انجام دهید، حساب بانکی شما روز به روز خالیتر شده و در واقع، بدون اینکه کاری انجام داده باشید، بازنده خواهید بود.
تاریخچه پیدایش تحلیل تکنیکال بیان میدارد که در سال ۱۸۸۲ چارلز داو به همراه شریک تجاریاش ادوارد جونز، کمپانی داو جونز را تأسیس کرد. در آن زمان، وی نظریاتش را در قالب مقالاتی در نشریه وال استریت منتشر میکرد و امروزه پس از گذشت حدود یک قرن، اغلب تحلیلگران تکنیکال و محققان بازار سرمایه عقیده دارند که پایه و اساس آنچه امروزه به عنوان تحلیل تکنیکال شناخته می شود، در واقع همان نظریههایی است که سالها پیش توسط داو ارائه شدهاند.
در سوم ژوئن ۱۸۸۴ نخستین شاخص بازار سرمایه که از میانگین قیمت نهایی ۱۱ شرکت به دست آمده بود، توسط داو منتشر شد. از این تعداد، ۹ شرکت مربوط به صنعت راهآهن و ۲ شرکت مربوط به کارخانجات تولیدی بودند. داو دریافته بود که میانگین قیمت پایانی سهام این شرکتها میتواند مبنای خوبی برای تشخیص وضعیت اقتصادی کشور باشد.
در سال ۱۸۹۷ داو این شاخص را به دو قسمت تقسیم کرد که یکی شاخص دوازده شرکت صنعتی و دیگری شاخص بیست شرکت مربوط به راهآهن بود. بیست و یک سال بعد، در سال ۱۹۲۸ تعداد شرکتهای مؤثر بر شاخص صنعت، به ۳۰ عدد رسید. در ادامه این مسیر، نشریه وال استریت شاخصهای متعددی را ارائه کرد. برای یادگیری کامل تحلیل تکنیکال پیشنهاد میکنیم در دوره تحلیل تکنیکال رهآورد آکادمی شرکت نمایید.
سمت و سوی معاملات در بازار، مجموعه اطلاعات گذشته بازار را نشان داده و تأثیر خود را بر میانگینها (شاخصها) به جا میگذارد. نیازی به گردآوری مجموعهای از اطلاعات قیمت کالاها، نقل و انتقالات بانکها، نوسانات سهام و حجم معاملات خارجی و داخلی نیست؛ زیرا تمامی این موارد در نمودار قیمت لحاظ شدهاست. این اصل یکی از فرضیات اولیه تحلیل تکنیکال بوده و حتی در مورد بازارهای اختصاصی و میانگینهای بازار نیز صادق است.
در یک روند صعودی، ممکن است قیمت بارها به سمت بالا و پایین نوسان کند، ولی در نهایت، برآیند این نوسانات دارای شیب مثبت است. این تعریف ارائه شده از سوی داو اساس روند قیمتی در تحلیل تکنیکال محسوب میشود. همانطور که در نمودار زیر ملاحظه میکنید، اگر چه روند کلی قیمت صعودی است، اما در این میان، قیمت دچار نوسانات صعودی و نزولی زیادی شدهاست.
داو معتقد بود که قوانین عمل و عکسالعمل علاوه بر جهان مادی، در بازار سرمایه نیز صادق هستند. وی معتقد بود وقتی قیمت سهم تا حد زیادی صعود کند، آنگاه سهم قیمت خود را تعدیل (اصلاح) کرده و سپس، دوباره به محدوده بالاترین قیمت خود باز می گردد. چنانچه در این حرکت سهم نتواند به قیمت بالای خود نزدیک شود، محکوم به نزول بیشتر خواهد بود.
طبق نظریه داو، هر روند خود مشتمل بر سه روند دیگر است :
۱- روند اولیه ۲- روند ثانویه ۳- روند کوچک
روند اولیه نشاندهنده جریان حاکم بر کل روند بوده و روند ثانویه نیز در حقیقت شامل امواجی است که جریان را تکمیل میکنند. بر طبق نظریه داو، جریانات حتی می توانند سالها دوام داشته باشند. روند ثانویه در حقیقت تصحیح روند اولیه (جریان) بوده و در آن، قیمتها اغلب به میزان یک سوم تا دو سوم روند قبلی تصحیح میشوند. روند کوچک نیز نشان¬دهنده نوساناتی است که در روند ثانویه رخ میدهند.۳٫ روندهای بزرگ دارای ۳ مرحله هستند
چارلز داو بیشتر بر روی روند اولیه تمرکز کرد که شامل ۳ مرحله به شرح زیر است :
سرمایهگذاران آگاه و زیرک در مرحله تجمیع، اقدام به ورود به بازار میکنند. اگر روند پیش از آن نزولی بوده و موانع و اخباری که منجر به نزول قیمت شد رو به کاهش باشد، اقدام به خرید میکنند. برعکس، اگرروند پیش از آن صعودی بوده و عوامل و اخباری که منجر به افزایش قیمت شد رو به کاهش باشد، اقدام به فروش می¬کنند. این مرحله در تحلیل تکنیکال، مرحله عمده فروشی خوانده شده و تحلیلگران تکنیکال میتوانند این مرحله را تشخیص داده و اقدام به خرید و فروش در بهترین محدوده قیمتی نمایند.
مرحله مشارکت عمومی عبارت است از زمانی که اکثر تحلیلگران شروع به سرمایهگذاری میکنند. آغاز این مرحله، زمانی است که قیمت سریعاً شروع به رشد کرده و اخبار اقتصادی نیز رو به بهبود میگذارد.
◊ این مطلب را حتماً بخوانید: آموزش تحلیل بنیادی رایگان
مرحله توزیع زمانی است که روزنامهها به صورت گسترده شروع به انتشار اخبار اقتصادی و تحلیلهای مثبت میکنند. در این هنگام، حجم معاملات در جریان مشارکت عمومی افزایش مییابد. سرمایه گذاران آگاه و زیرک که در اواخر دوران نزول قیمت شروع به خرید کرده بودند، در اواخر دوران صعود قیمت و پیش از اینکه خریداران اخیر آماده فروش شوند، شروع به عرضه مینمایند.
طبق نظریه چارلز داو، در خصوص شاخصهای صنعت و راه آهن، هر نشانه یا اخطار، زمانی اهمیت دارد که هر دوی این شاخصها (صنعت و راه آهن) اخطار یا علامت مشابهی را نشان داده و یکدیگر را تأیید کنند. او دریافت که شرط آغاز روند افزایشی این است که هر دو شاخص بالاتر از موج دوم (بالاترین رقم موج) قرار گیرند.
طبق نظریه داو، لزومی ندارد که هر دو اخطار یا علامت، در یک زمان صادر شوند، اما هر چه فاصله آنها کمتر باشد، تأیید قویتری بر تشخیص روند به دست خواهد آمد. داو همچنین متوجه شد که هرگاه این دو شاخص واگرایی ایجاد کنند (بر خلاف هم حرکت کنند)، روند قبلی همچنان پابرجا باقی خواهد ماند.
طبق نظریه چارلز داو، حجم معاملات یک عامل ثانویه ولی مهم در تأیید اخطارهایی است که از تحلیل قیمت به دست آمدهاند. به بیان ساده¬تر، حجم معاملات میبایست همسو با جهت روند اصلی باشد. در روندهای صعودی بزرگ، حجم معاملات باید همراه با افزایش قیمتها بالا رود. در روندهای نزولی، حجم معاملات در نوسانات صعودی کاهش و در نوسانات نزولی افزایش پیدا میکند.
بدون شک، حجم معاملات عامل مهمی در تصمیمگیریها محسوب میشود. معاملهگران آگاه از طریق مقایسه اطلاعات مربوط به حجم معاملات با تغییرات قیمت، به بررسی تأیید این دو میپردازند. همانطور که در نمودار زیر ملاحظه میکنید، حجم معاملات در روندهای صعودی همسو با جهت اصلی، زیاد و در روندهای نزولی کاهش یافتهاست.
این اصل بیان میکند که هر چیز متحرکی تمایل به حفظ جهت حرکت خود دارد مگر اینکه یک نیروی خارجی سبب تغییر جهت آن شود. این اصل در حقیقت پایه و اساس تحلیل تکنیکال است (در جهت روند معامله کنید). تأکید اصلی داو بر قیمتهای پایانی بوده و به عقیده وی قیمتها باید بالاتر از قله قبلی یا پائینتر از موج نزولی قبلی قرار بگیرند تا معنادار باشند.
داو هرگز قصد استفاده از این نظریه به منظور پیشبینی کردن جریان بازار را نداشت. برداشت او این بود که از این نظریات برای تعیین وضعیت عمومی سرمایهگذاری استفاده شود.
هر چند نظریه داو طی این سالها در تشخیص بازارهای افزایشی یا کاهشی بسیار موفق عمل کرده، اما انتقاداتی نیز بر این نظریات وارد است. به طور متوسط، ۲۰ تا ۲۵ درصد از تحرکات بازار پیش از به وجود آمدن اخطار خرید و یا فروش توسط نظریه داو قابل مشاهده نیست. اخطار خرید را اغلب در مرحله دوم افزایشی یا رالی دوم صعود با استفاده از نظریه داو میتوان دریافت کرد.
یعنی زمانی که قیمت در رالی صعودی دوم بالاتر از قله رالی صعودی قبلی باشد. این در حالی است که در این مرحله اکثر سیستمهای تکنیکال مبتنی بر روندها، شروع به شناسایی و شرکت در روند موجود میکنند. باید یادآور شد که داو هرگز مدعی پیشبینی روندها نبوده و به قصد به دست آوردن بخش بزرگ میانی از حرکتهای مهم بازار، صرفاً ظهور بازارهای افزایشی یا کاهشی را جستجو کرده است. بر طبق اسناد موجود، نظریه داو این وظیفه مهم را به خوبی انجام داده است.
او طی سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۵ توانست ۶۸ درصد از تغییرات قیمت شاخصهای صنعت حمل و نقل و ۶۷ درصد از تغییرات شاخص S & P 500 را پیشبینی کند. کسانی که معتقدند نظریه او نمیتواند منجر به سودآوری شود، در حقیقت از درک مفاهیم ابتدایی روندها عاجزند. برای کسب اطلاعات تکمیکلی پیشنهاد میکنم مقاله آموزش تحلیل تکنیکال را مطالعه نمایید.
همانطور که مارک چایکین (Marc Chaikin) بیان کرد، شاخص جریان پول چایکین مقدار حجم جریان پول را در یک بازه زمانی معین اندازهگیری میکند. حجم جریان پول، فشار خرید و فروش را نشان میدهد.
شاخص جریان پول چایکین، حجم جریان پول را در دوره زمانی گذشته (به عنوان مثال، ۲۰ یا ۲۱ روز) محاسبه میکند. اندیکاتور حاصل مانند یک نوسانگر، در بالا و پایین خط صفر نوسان میکند. چارتیستها تعادل فشار خرید و فروش را با سطح صفر جریان پول چایکین وزندهی میکنند. به علاوه، چارتیستها میتوانند به منظور شناسایی تغییرات جریان پول، منتظر عبور این اندیکاتور به بالا و پایین خط صفر باشند. برای کسب اطلاعات تکمیلی پیشنهاد میکنیم مقاله آموزش تحلیل تکنیکال را مطالعه نمایید.
محاسبه شاخص جریان پول چایکین از چهار گام تشکیل شده است. مثال زیر بر پایه ۲۰ دوره زمانی است. گام اول: ضریب جریان پول را در هر دوره محاسبه کنید. گام دوم: این مقدار را در حجم دوره ضرب کرده و حجم جریان پول را به دست آورید. گام سوم: حجم جریان پول ۲۰ دوره زمانی را جمع کرده و سپس، مقدار حاصل را بر مجموع حجم ۲۰-دورهای تقسیم کنید.
حجم جریان پول هر دوره وابسته به ضریب جریان پول است. هنگامی که قیمت بسته شدن در نیمه بالایی محدوده سقف تا کف قرار داشته باشد، این ضریب مثبت و هنگامی هم که قیمت بسته شدن در نیمه پایینی این محدوده قرار داشته باشد، ضریب منفی است.
زمانی که قیمت بسته شدن در بیشترین مقدار خود قرار داشته باشد، ضریب جریان پول برابر با ۱ و زمانی هم که قیمت بسته شدن در کمترین مقدار خود قرار داشته باشد، این ضریب برابر با ۱- خواهد بود. بدین ترتیب، ضریب جریان پول، حجم را تعدیل کرده و نهایتاً به حجم جریان پول ختم میشود. در نتیجه، حجم کاهش مییابد، مگر اینکه ضریب جریان پول در حد نهایی خود (۱- یا ۱+) قرار داشته باشد.
جدول فوق مثالهایی از به کارگیری دیتای روزانه در بررسی سهام شرکت ملی صنایع مس ایران (فملی) را نشان میدهد. ملاحظه میکنید که در این بازه زمانی، ضریب جریان پول منفی و در نتیجه، CMF منفی است.
◊ این مطلب را حتماً بخوانید: آموزش تحلیل بنیادی رایگان
شاخص جریان پول چایکین (CMF) اندیکاتوری است که بین ۱- تا ۱+ نوسان میکند. این اندیکاتور به ندرت به مقادیر نهایی میرسد. برای اینکه اندیکاتور جریان پول چایکین ۲۰-روزه به ۱+ (۱-) برسد، میبایست قیمت سهام در ۲۰ دوره، در سقف (کف) قیمتی خود بسته شود. این اسیلاتور معمولاً بین ۰٫۵- و ۰٫۵+ نوسان کرده و ۰ نیز به عنوان خط میانی در نظر گرفته میشود.
شاخص جریان پول چایکین، فشار خرید و فروش را در یک دوره زمانی معین اندازهگیری میکند. جابجایی به محدوده مثبت، نشاندهنده فشار خرید و جابجایی به محدوده منفی نیز نشاندهنده فشار فروش است.
چارتیستها میتوانند قدر مطلق جریان پول چایکین را جهت تأیید یا عدم تأیید روند حرکات قیمت یک سهم مورد استفاده قرار دهند. CMF مثبت، مؤید روند صعودی است، در حالی که CMF منفی قدرت روند صعودی را زیر سوال میبرد. عکس این موضوع در خصوص روندهای نزولی صحیح است.
جریان پول چایکین میتواند به منظور نشان دادن فشار خرید یا فروش با مقادیر مثبت یا منفی، مورد استفاده قرار گیرد. اندیکاتور در بالا/ پایین خط صفر نوسان میکند. عموماً زمانی که اندیکاتور مثبت باشد، فشار خرید قویتر و زمانی که اندیکاتور منفی باشد، فشار فروش قویتر است. اگرچه عبور از خط صفر به اندازه کافی ساده به نظر میرسد،اما واقعیت، بسیار پیچیدهتر است.
شاخص جریان پول چاپکین گاهی اوقات در هنگاهم عبور از خط صفر با نوسانات زیادی همراه است و به سختی از آن عبور میکند. بنابراین، عبور از خط صفر گاهی منجر به تولید سیگنال¬های اشتباه میشود و معاملهگر را به گمراهی میکشاند. چارتیستها میتوانند این سیگنالهای اشتباه را با تنظیم محدوده صعودی کمی بالاتر از صفر (۰٫۰۵+) و محدوده نزولی کمی پایینتر از صفر (۰٫۰۵-) فیلتر کنند. این محدودهها اگر چه سیگنالهای اشتباه را کاملاً حذف نمیکنند، اما میتوانند به کاهش نوسانات و فیلتر کردن سیگنالهای ضعیفتر کمک کنند.
نمودار فوق سهام شرکت فولاد کاوه جنوب کیش (کاوه) را به همراه اندیکاتور CMF بیست روزه نشان میدهد. جابجایی به بالای ۰٫۰۵+ در جهت تأیید روند صعودی و جابجایی به زیر ۰٫۰۵- در جهت تأیید روند نزولی است. تغییر بازه CMF از صفر به ۰٫۰۵ ± تعداد سیگنالها را کاهش میدهد. تأخیر این سیگنالها در ازای کاهش نوسانات، ارزشمند است.
نمودار فوق سهام شرکت پتروشیمی سرمایهگذاری ایرانیان (پترول) را نشان میدهد. کادرهای زرد رنگ که اندیکاتور CMF بین محدوده ۰٫۰۵ ± قرار گرفته نمایانگر وضعیتی است که هنوز فشار خرید یا فروش را تأیید نکردهاست.
در این نمودار ۴ سیگنال تأییدکننده روند را ملاحظه میکنید که در بالا یا پایین ۰٫۰۵ ± قرار گرفتهاند. اگرچه تعداد سیگنالها کاهش یافته ولی باعث کاهش ریسک تحلیلگر جهت تصمیمگیری برای تأیید روند است. لازم به ذکر است که اندیکاتور جریان پول چایکین لزوماً برای تمام نمودارهای قیمت مناسب نیست.
نمودار فوق سهام شرکت چادرملو (کچاد) را با مجموع ۶ تقاطع در بالا و پایین خط صفر نشان میدهد که لزوماً همه این تقاطعات و عبور از محدوده مثبت به منفی و یا بالعکس، سیگنال مناسبی نیست. شاخص پول چایکین بهتر است در روندهای صعودی و نزولی به کار گرفته شود. در نمودارهایی که حرکات قیمت روند خاصی ندارد، این اندیکاتور چندان کارایی ندارد. بنابراین، تحلیل ابتدایی روند نمودار، در استفاده از این اندیکاتور بسیار اهمیت دارد.
ضریب جریان پول در جریان پول چایکین بر سطح قیمت بسته شدن نسبت به محدوده سقف تا کف در یک دوره زمانی معین (روز،هفته،ماه) تمرکز میکند. با استفاده از این فرمول، اگر قیمت سهام با شکاف رو به پایین حرکت کند ولی قیمت نزدیک به محدوه سقف بسته شود، ضریب جریان پول افزایش مییابد.
نمودار زیر سهام شرکت سایپا (خساپا) را به همراه اندیکاتور CMF در بازه زمانی روزانه نشان میدهد. ملاحظه میکنید به دلیل بسته شدن قیمت در نزدیکی سقف قیمتی روزانه، با وجود شکاف نزولی ایجاد شده در قیمت، اما جریان پول چایکین افزایش پیدا کرد. علت این امر این است که ضریب جریان پول مثبت است. این امر نشاندهنده این است که گاهی جریان پول چایکین بیارتباط با قیمت است و تنها بر سطح قیمت بسته شدن نسبت به محدوده سقف تا کف در یک دوره زمانی معین تمرکز میکند.
جریان پول چایکین یک اسیلاتور است که فشار خرید و فروش را در یک دوره زمانی معین اندازهگیری میکند. جریان پول اساساً وقتی که CMF مثبت است، صعودی و زمانی هم که CMF منفی است، نزولی است. چارتیستهایی که به دنبال پیشبینی بازگشت روند CMF هستند، میتوانند به جستجوی واگراییهای صعودی و نزولی بپردازند.
در هر حال، تکیه بر CMF، پرریسک است. ممکن است با وجود واگرایی صعودی، همچنان فشار فروش در محدوده منفی غالب باشد. ایجاد واگرایی صعودی در واقع بیانگر فشار فروش کمتر است. نشان دادن فشار خرید واقعی مستلزم جابجایی به محدوده مثبت است. CMF به عنوان یک نوسانگر جریان پول، میتواند در کنار اسیلاتورهای قیمتی دیگر مانند اندیکاتور MACD و اندیکاتور RSI استفاده شود.
همچنین، مانند دیگر اندیکاتورها، جریان پول چایکین نمیبایست به صورت یک اندیکاتور مستقل مورد استفاده قرار گیرد.
Securities, as the name suggests, are papers that have financial value. These sheets can be transferred or bought and sold. Securities can include stocks, preemptive rights, partnership bonds, trading options. But when we talk about the capital market, partnership bonds are divided into three parts: equity bonds, debt bonds, and derivative bonds.
Equity securities: Equity securities are called “shares” in short. If we divide the capital of a company or institution into equal parts, each part is one share of the total shares of that company. By buying this share, you become the legal owner of a part of the company and you can sell your shares whenever you want.
Debt bonds: Debt bonds include bonds that are sold to finance projects. In fact, when companies do not have enough financial resources to implement or complete their projects, instead of going to banks, they provide the necessary resources by selling these bonds themselves.
Derivatives: Derivatives are a type of financial contracts whose value is based on some commodities and underlying assets. This is why they are called derivatives. The price of these bonds is determined based on the change in the price of that commodity or asset.
Forex: The stock market is a special market where a large number of sellers and buyers are engaged in buying and selling. A stock exchange is a market where securities are traded. In fact, this market is a reference for collecting the capital of individuals and private sectors in order to provide financial resources for long-term investment projects, and at the same time, a part of the profit will be earned by its investors.
To see the real-time value of this market, you can refer to the “Index” page of Rahvard 365 website. In addition, on this page, the value of different markets according to industries, the first market, the second market and the index of the top 50 listed companies are also mentioned.
If we divide the capital of a company into small and equal parts, each of these parts is called a share and the sum of them is called the shares of that company. By buying and selling these shares between people, they actually buy a part of the company’s ownership. Companies whose shares are divided in this way are called joint stock companies.
These companies can be registered as private shares or public shares. Private equity companies are companies that have all their capital provided by the founders at the time of establishment. The number of these partners should not be less than three people. But public stock companies are companies whose founders provide part of the company’s capital through the sale of shares to the public. Like any of the companies whose shares can be bought and sold in the stock or over-the-counter markets.
If you want to learn about the types of companies and the conditions of each of them, read the article “Getting to know the types of companies”. You can see the list of all the companies that are in the stock market on the “Stocks” page of the Rahvard 365 website. On this page, information such as the daily price of the companies’ shares, the volume and total value of their shares and many other information about their shares can be seen.
The capital market, also known as the stock exchange, is a market for buying and selling bonds and equity securities. The main job of this market is to create a bridge between capital providers and companies that are seeking capital. The capital market actually facilitates the process of buying and selling financial instruments such as treasury bills, commercial papers and certificates of deposit. The most significant financial instrument of this market is property bonds, which are mostly known as shares. In Iran, this market is divided into four types:
Forex and securities market where buying and selling of company shares or government bonds or private institutions is done.
The Iran Exchange , which started its activity in 2008, and many economic enterprises that do not have the conditions for admission to the stock exchange, can be accepted in this market with easier conditions.
Commodity forex , as in which the suppliers offer their own goods and the goods are offered to buyers after expert reviews and pricing.
Energy Forex , where energy carriers and securities based on it are traded.
Every company may need more financial resources in addition to its own capital. One of the ways that companies can get these resources is to raise capital. When a company decides to increase its capital in the stock exchange, it must issue a number of new shares and sell them to shareholders to provide the amount needed for the capital increase. Capital increase of companies in the stock market is done in several ways:
The first method is to increase the capital from the accumulated profit of the company. In this method, the company increases its capital from the profits it has kept in its accumulated account since the last financial years. Of course, in this method, new cash flow does not enter the company.
The second method of capital increase is from the cash flow and shareholders’ claims. In this method, the company obtains new financial resources by selling new shares and thus increases its capital.
The third method of increasing capital is from revaluation of companies’ assets. In this way, the company evaluates its fixed assets such as land, machinery and buildings at the new price, and considering that inflation usually causes the price of the company’s assets to rise, the value of the assets and as a result the capital of the company increases.
The fourth method is to increase capital by using shares. In this way, the company sells its shares through subscription and for an amount higher than its nominal price, and transfers the difference between the sale price and the nominal price of the shares to the savings account, and in exchange, gives new shares to the previous shareholders.
If you want to get information about the capital increase of stock companies and to know its history and type, you can enter the name of your desired company in the search field through the Rahvard 365 website. Then, from the basic section, select the capital increase section and access the information you need. If you want to find more and more complete information about capital increase and its types, you can read the article “Types of capital increase methods”.
Supply is the amount of a product or service that a producer is willing to supply at a given price. In fact, the supply indicates the amount brought by the market. On the other hand, demand refers to the quantity of a product or service that is desirable for buyers. In other words, quantity demanded is the quantity of a product or service that people are willing to buy at a certain price. The price of any product or service in the market is a reflection of its supply and demand.
If the supply is more than the demand, the supplier is forced to reduce the price, and on the contrary, if the demand is more than the supply, the price grows. In economics, the state where supply and demand are equal is called the equilibrium point. The rise and fall of prices in the capital market depends to a great extent on this supply and demand. In the stock market, the order board is called the supply and demand board.
In this market, at any price, buyers determine how many shares they are willing to buy and sellers determine how many shares they are willing to sell. Whenever the price determined by the buyer and seller is the same, the transaction is done. When the number of buyers increases, in order to compete with each other, they are willing to make purchases at a higher price so that they can be ahead of others in the shopping queue. This high demand makes the price go higher and higher.
On the contrary, this may also happen to sellers. That is, because of the low demand, they are willing to lower the price and thus the stock price goes down. Therefore, the amount of supply and demand on stocks also makes the price of a stock go up or down. If you want to follow the supply and demand of different stocks, you can search for the stocks you want on the Rahvard site and see the supply and demand of that stock in real time.
Mr. Timothy Slater is the CEO of Compo Turk, which provides technical and fundamental analysis services to stock and futures market traders. Since 1979, due to his unique position, he has talked with thousands of traders, brokers and investment advisors.
Slaughter, who began his career in 1960, quickly realized the psychological barriers to successful trading and capital management. He has deeply believed that 80% of success in trading depends on psychological issues and only 20% depends on individual, technical or fundamental analysis methods.
Mr. Slater continues to say: I believe that a person with average knowledge of technical analysis or fundamental analysis, but with psychological mastery over himself, can earn good income; And vice versa, another person, having at his disposal a very efficient analysis system that has been tested many times and its positive performance has been confirmed in the long run, will end up losing due to the lack of necessary mental control.
He warns the newbies, although reading the book and analysis methods before entering the market is a necessity, but testing your abilities can only be achieved with real transactions and under real pressure. Therefore, he suggests that you start slowly and examine each trade by asking yourself questions such as: What motivates me to make this trade? How did I manage this transaction? Did I have a successful transaction or not? Why did I lose? Write down your answers and refer to them before making your next trade.
Mr. Slaughter’s belief about the behavior of traders in the market is very interesting. He says: I believe that the monster that you think will devour your assets and destroy your profits is you, not other traders. The collection of articles “Experiences of a Disciplined Trader” is a complete and comprehensive guide to understanding self-control and discipline from a psychological perspective and a tool to help train one to become a successful trader in the financial markets.
These experiences are like a step-by-step guide to help you adapt to the different psychological characteristics of the financial markets. Many people who enter the high-risk environment of trading are practically unaware of the differences between this environment and the environment in which they grew up. By not understanding these differences, people can never realize that all the skills they have acquired in the community and have led to their success in life, have caused them to fail in the trading environment and create problems for them.
◊ Be sure to read this article: Free stock market training from zero to one hundred
The trading environment has fundamental differences with the social environment. The trader must achieve high levels of self-restraint and self-reliance in the trading environment in order to be able to perform successfully in the capital market. Naturally, many of us lack this self-control; Because we learned from childhood to live in a social structure where our behavior is controlled by someone more powerful than us.
Traders gradually realize that the rules of everyday life do not work in the field of trading and that there is never enough power to direct the market, and this action is far beyond their abilities.
As a novice in the capital market, you should know that the external constraints that control your behavior in society do not exist in the market environment. Also, the market has no control over your behavior and does not have the slightest expectations from you. The market also does not accept any responsibility for your success.
Therefore, the responsibility of what you understand about the market and act according to it is only within you and the only thing you can control is yourself. As a trader, you have the option to either take money from the market and give it to yourself or give your money to other traders.
Only a few traders have come to understand that they themselves are responsible for their actions. In the market environment, you have to make rules for yourself and oblige yourself to follow them. The problem is that in this environment, the prices are always fluctuating and the price movement is also permanent, and accordingly, the decision opportunities that you face to make a profit are countless.
In this environment, you not only have to decide whether to enter or not enter a trade, but also decide when to enter, how long to stay in a trade, and determine the conditions for exiting that trade. Because there is no clear reference to determine these things except what is in your mind.
You should pay attention to the fact that in Iran’s futures markets, such as gold or saffron futures, due to the leverage that exists in these markets, even closing small contracts in each transaction can bring a very large profit or loss potential. This means that you can make enough profit on each trade to become financially independent or lose your entire fortune.
This feature of futures markets can tempt you to abandon your trading rules; Because only a few traders are able to make money from the market and those who do not succeed in making money from the market suffer serious psychological injuries. Psychological injuries mean any kind of mental framework that causes anxiety in a person.
The problem that arises due to the creation of psychological injuries in transactions is that people instinctively create defensive levels in their minds to avoid the influx of information in order to avoid psychological pain. These people actually distort perception by distorting information.
Perceptual distortion occurs when our mental system automatically distorts the data by changing the shape and filtering some information and resolves the conflict between what we expect to happen and what the real environment presents to us. . But the problem is that the market not only does not obey the perceptual distortion created in your mind, but creates something against it, which is called forced consciousness.
◊ Also read this article: Investing with little money
In other words, you are distorting your perceptions, and this distortion continues to the point where the discrepancy between your fabricated mentality and the actual market information becomes so great that this protective shield of your mind and illusion collapses. This usually comes with a state of shock that stuns you and messes up everything in your mind.
It is in this situation that the market forces you to accept that what is imprinted in your mind is illusory and you have to accept a painful forced awareness. In fact, the market teaches us that the environment of the market and trading is completely different from the environment of social life.
In normal life, we try to assume that everything is predictable and wait fanatically for those events to happen. But the market reminds us of the fact that what we are waiting for is our illusion and is not necessarily going to happen. This is where we have to learn how to develop the necessary mental flexibility.
Of course, we can’t control the market, but we can control our perceptions of the market and with its help, reach a kind of neutrality in our observations of the market, which in turn, leads to the realization of the information shared between us and the market. The important thing to keep in mind in coming to this painful forced awareness is that, however painful this forced awareness may be, it can’t possibly stop us from being lured back into taking unreasonable risks in the hope of taking advantage of whatever opportunity the market presents. We have created a block.
But we must note that the repetition of these psychological effects will be very negative for us. If we repeatedly suffer pain from these forced awarenesses, our market operations will gradually become more oriented towards avoiding pain instead of searching for opportunities; That is, the fear of losing, making mistakes and missing opportunities will become our biggest motivation to operate in the capital market.