ربات آربیتراژ

ترید اتوماتیک با هوش مصنوعی ربات آربیتراژ GHOODA ربات قطعا سودده

ربات آربیتراژ

ترید اتوماتیک با هوش مصنوعی ربات آربیتراژ GHOODA ربات قطعا سودده

زمان‌های معاملاتی و مولتی‌تایم‌ها

  • انواع تحلیل تکنیکال بر اساس بازه زمانی عبارت است از : تحلیل کوتاه‌مدت، تحلیل میان‌مدت و تحلیل بلندمدت
  • در نمودارهای شمعی، هر کندل نشان‌دهنده یک بازه زمانی است که از یک دقیقه تا ۵ دقیقه، یک روز و حتی یک سال قابل تغییر است
  • انتخاب بازه زمانی مناسب به شخصیت تحلیلگر، زمان موجود، استراتژی معاملاتی و همچنین، میزان سرمایه معامله‌گر وابسته است
  • هر چه سرمایه معامله‌گر کمتر باشد، استفاده از بازه‌های زمانی بلند‌مدت کمتر توصیه می‌شود
  • در بازارهایی که حجم معاملات کم باشد، استفاده از بازه‌های زمانی بزرگ‌تر توصیه می‌شود
  • مناسب‌ترین روش استفاده از بازه‌های زمانی، استفاده از بازه‌های زمانی چندگانه یا مولتی تایم‌ها است

برچسب ها: ربات آربیتراژ و ربات آربیتراژ قطعا سودده و  ثبت نام ربات آربیتراژ و سفارش ساخت ربات فارکس و ساخت ربات معامله گر بورس و ساخت ربات معاملاتی و طراحی ربات تریدر و ربات فارکس رایگان و برنامه نویسی ربات فارکس و آموزش ساخت اکسپرت فارکس و ساخت ربات معامله گر با پایتون و دانلود ربات معامله گر فارکس و خرید ربات تریدر فارکس و ربات فارکس خودکار و ربات معامله گر بورس رایگان و آموزش ساخت ربات معامله گر فارکس و دانلود ربات معامله گر بورس ایران و ربات معامله گر آلپاری و ربات فارکس برای اندروید و ربات سود ده فارکس و ربات سود ده بورس ایران و اکسپرت سود ده فارکس و اکسپرت سود ده بورس ایران


انتخاب بازه زمانی مناسب به هنگام تحلیل نمودار قیمتی یکی از موجبات موفقیت معامله‌گران و تحلیلگران است. زیرا انتخاب نابجای بازه زمانی تحلیل، معامله‌گران را دچار سردرگمی کرده و مانع کسب بازدهی مورد انتظار می‌گردد. همه تحلیلگران پیش از هر چیز، بسته به استراتژی معاملاتی خود و رفتار بازاری که در آن معامله می‌کنند، می‌بایست بازه زمانی تحلیل خود را به درستی انتخاب کنند.

انواع تحلیل تکنیکال بر اساس بازه زمانی عبارت است از: تحلیل کوتاه‌مدت، تحلیل میان‌مدت و تحلیل بلندمدت. در نمودارهای شمعی، هر کندل نشان‌دهنده یک بازه زمانی است که از یک دقیقه تا ۵ دقیقه، یک روز و حتی یک سال قابل تغییر است. در مقاله “معرفی شمع‌های ژاپنی” می‌توانید با انواع شمع‌های ژاپنی آشنا شوید. برای کسب اطلاعات تکمیلی پیشنهاد میکنیم مقاله آموزش تحلیل تکنیکال را مطالعه نمایید.

در شکل فوق نمودار قیمتی متعلق به نماد معاملاتی کاوه را در بازه زمانی روزانه ملاحظه می‌کنید که در آن، هر کندل نشان‌دهنده یک روز است. برای انتخاب بازه زمانی، از قسمت مشخص شده در نمودار استفاده کنید. بازه زمانی مناسب برای هر معامله‌گر متفاوت است. معامله‌گران تازه‌کار که رؤیای دستیابی سریع به ثروت را در سر می‌پرورانند، عموماً از بازه‌های زمانی کوچک استفاده می‌کنند.

ولی این افراد خیلی سریع در دام نوسانات کوتاه‌مدت افتاده و کل سرمایه خود را از دست می‌دهند. استفاده نکردن از بازه‌های زمانی بلندمدت، منجر به از دست رفتن اطلاعات ارزشمندی می‌شود که در نمودار بلندمدت قابل مشاهده است. همچنین، برخی معامله‌گران به دلیل انتخاب نابجای بازه زمانی بلند‌مدت، نمی‌توانند به بازدهی لازم دست یافته و یا ممکن است به دلیل نوسانات قیمتی زیاد، کل سرمایه خود را از دست بدهند.

 

چگونگی انتخاب بازه زمانی مناسب در تحلیل تکنیکال

انتخاب مناسب بازه زمانی به شخصیت تحلیلگر، زمان موجود، استراتژی معاملاتی و همچنین، میزان سرمایه معامله‌گر وابسته است. هر چه سرمایه معامله‌گر کمتر باشد، استفاده از بازه‌های زمانی بلند‌مدت کمتر توصیه می‌شود؛ زیرا اگرچه این بازه‌های زمانی می‌تواند دارای حد سودهای بزرگ باشد، اما حد ضررهای بزرگی را نیز طلب می‌کند.

بنابراین، مقدار سرمایه معامله‌گران باید در مقابل نوسانات بازار تحمل لازم را داشته‌باشد. انتخاب بازه زمانی مناسب و حجم معاملات در تحلیل تکنیکال بسیار مؤثر است. همچنین، محیط بازار معاملاتی نیز در انتخاب بازه زمانی مناسب تأثیر بسزایی دارد. به عنوان مثال، در بازارهای دوطرفه که تعداد معامله‌گران و حجم معاملات زیاد است (به نحوی که در کسری از ثانیه شاهد سفارشات خرید و فروش زیادی هستیم)، برخی معامله‌گران حتی بازه زمانی ۱ دقیقه را انتخاب می‌کنند تا از نوسانات بازار نهایت استفاده را ببرند.

 این مطلب را حتماً بخوانید: آموزش تحلیل بنیادی از صفر تا صد

ولی در بازارهایی که حجم معاملات کم باشد، استفاده از بازه‌های زمانی بزرگ‌تر توصیه می‌شود. مناسب‌ترین روش استفاده از بازه‌های زمانی، استفاده از بازه‌های زمانی چندگانه یا مولتی تایم‌ها است. بدین صورت که در بازه زمانی بلندمدت، مسیر حرکت قیمت و چشم انداز روند بازار را مشخص کنید تا بتوانید افق زمانی وسیع‌تری را مدنظر قرار دهید. سپس، برای انتخاب بهترین نقطه ورود و خروج، از بازه زمانی کوتاه‌مدت استفاده کنید. زیرا اگر تحلیلگر بداند که وضعیت قیمت در چشم‌انداز بلندمدت چگونه است، به تدریج در مورد دوره‌های کوتاه‌مدت تسلط زیادی کسب می‌کند.

هنگامی که تنها از نمودار کوتاه‌مدت استفاده می‌کنید، نخواهید توانست دلیل ادامه یا بازگشت روند را دریابید. همچنین، اگر تنها از نمودار بلندمدت استفاده کنید نیز نخواهید توانست ورود و خروج مناسبی داشته‌باشید. در جدول زیر بازه‌های زمانی مناسب تحلیل و شناسایی جهت حرکت کلی قیمت و نقطه ورود و خروج مناسب را بر حسب تجربه معرفی کرده‌ایم که می‌تواند راهنمای خوبی برای تحلیل نمودار در بازه زمانی مناسب باشد.

در نمودار فوق می‌توان حرکت کلی صعودی را در بازه زمانی سه ماهه و همزمان با شکست سقف قبلی تشخیص داد. در این حالت، موقعیت خرید حاصل شده‌است.

در نمودار فوق با تغییر بازه زمانی در نمودار شاخص کل به صورت هفتگی، می‌توان بهترین نقاط ورود را به خوبی شناسایی کرد. در این مقاله سعی کردیم تا مروری سریع بر زمان‌های معاملاتی و نحوه استفاده از مولتی تایم‌ها داشته‌باشیم. اکنون می‌توانید با بینشی عمیق‌تر به مطالعه مقالات بعدی بپردازید.

تأثیر یادگیری بر کیفیت تجارب معامله‌ گران

لزوم فراگیری روش تطبیق
یادگیری و اثر آن بر کیفیت تجارب ما
دانسته‌های قبلی سد راه دانش جدید می‌شوند
دانسته‌های ما منقضی می‌شوند

لزوم فراگیری روش تطبیق
میان توانایی ما برای تطبیق دادن خود با محیط و سطح رضایتمان از زندگی، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. تطبیق به این معنا است که بتوانیم همزمان با تغییرات دائم محیط، ما هم خودمان را با تمایزهایی که محیط در مورد ماهیت خود به ما ارائه می‌دهد، تغییر دهیم. هرچه تمایزهای بیشتری بین محیط و اجزاء آن قائل شویم، اطلاعات بیشتری برایمان قابل درک‌تر است و هر چه بیشتر درک کنیم، سطح بینش و فهم ما از روابط علت و معلولی خودمان با محیط عمیق‌تر خواهد شد و این امر موجب می‌شود که بهتر با محیط تعامل کنیم و بتوانیم خواسته‌هایمان را برآورده کرده و به اهدافمان برسیم.


برچسب ها: ربات آربیتراژ و ربات آربیتراژ قطعا سودده و  ثبت نام ربات آربیتراژ و سفارش ساخت ربات فارکس و ساخت ربات معامله گر بورس و ساخت ربات معاملاتی و طراحی ربات تریدر و ربات فارکس رایگان و برنامه نویسی ربات فارکس و آموزش ساخت اکسپرت فارکس و ساخت ربات معامله گر با پایتون و دانلود ربات معامله گر فارکس و خرید ربات تریدر فارکس و ربات فارکس خودکار و ربات معامله گر بورس رایگان و آموزش ساخت ربات معامله گر فارکس و دانلود ربات معامله گر بورس ایران و ربات معامله گر آلپاری و ربات فارکس برای اندروید و ربات سود ده فارکس و ربات سود ده بورس ایران و اکسپرت سود ده فارکس و اکسپرت سود ده بورس ایران


برآورده شدن خواسته‌ها، در ما ایجاد حس خوشبختی، شعف، رضایتمندی و موفقیت می‌کند که هر یک، دیگری را در یک سیکل مثبت تقویت می‌کند و موجب رشد و ارتقاء ذهنی می‌شود. از طرف دیگر، نرسیدن به خواسته‌ها، در ما حس ناامیدی، نارضایتی و تباهی ایجاد می‌کند که از یکدیگر نیرو می‌گیرند و در یک سیکل منفی به دردهای روانی و افسردگی منتهی می‌شوند. برای برآورده کردن خواسته‌ها و رسیدن به اهداف بایستی بتوانیم بین محیط روانی در درون و محیط فیزیکی در بیرون خود تعادل و همخوانی ایجاد کنیم. همخوانی به این معنا است که متوجه چگونگی ساز و کار بیرونی شویم.

تمامی نیازها و خواسته‌های ما در محیط بیرونی شکل می‌گیرند و محیط به ۳ روش به آنها پاسخ می‌دهد. یا ۱۰۰درصد برآورده می‌شوند یا هیچ یک عملی نمی‌شوند و یا بخشی از آنها به حقیقت می‌پیوندد که در هر حالت می‌تواند به ترتیب منجر به رضایت کامل، عدم رضایت محض و رضایتمندی نسبی از زندگی شود.

برای کامیابی باید با نیروهای محیط بیرون تعامل کنیم. عوامل تعیین کننده میزان کامیابی ما، یکی دانستن مناسب‌ترین گام‌هایی است که باید با توجه به شرایط محیطی برداریم، و دوم میزان دانش ما است. دایره‌ای با قطر ۸ سانتیمتر را در نظر بگیرید. فرض می‌کنیم محدوده داخل این دایره نشان‌دهنده تمام چیزهایی باشد که در مورد تمام هستی می‌توان شناخت. در این دایره، دایره کوچکتری با قطر ۲ سانتیمتر رسم می‌کنیم.

این دایره را نمایانگر مجموعه کل دانشی در نظر بگیرید که نسل‌های بشر از روز نخست تاکنون در مورد ماهیت خود و محیط اطرافش کسب کرده‌است. اگر درون دایره یک نقطه بگذاریم، نمایش منصفانه‌ای خواهد بود از آنچه هر یک از افراد به عنوان یک فرد می‌دانند. می‌توانیم به ازای تمام آدم‌ها در این دایره نقطه بگذاریم و آنها را نمادی از میزان دانش هر فرد بدانیم. اکنون فضای خالی بین این نقاط، دانش‌ها و تجارب منسوخ شده‌ای را نشان می‌دهند که هیچکس آنها را باور ندارد.

همچنین، می‌توانیم نقاط را دسته‌بندی کنیم و در گروه‌های فکری یکسان قرار دهیم. فضای خالی میان ۲ دایره بیانگر هر چیزی است که بشر هنوز نتوانسته در مورد آن چیزی یاد بگیرد و نشان می‌دهد که هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری در محیط هست اما تا زمانی که چیزی در مورد آنها یاد نگرفته‌ایم، نمی‌توانیم تجربه‌شان کنیم.

اگر یک نیروی ناشناخته بر ما اثر کند، آن را غیرواقعی دانسته و کنار خواهیم گذاشت یا به آن برچسب خرافات خواهیم زد تا زمانی که روزی برسد که در مورد آن تحقیق شود و واقعیت آن شناخته شود. کشف‌ها و تجارب تازه بشر، باعث گسترش روز افزون همان دایره کوچکتر می‌شود.

می‌توان گفت اندازه این دایره در قرون وسطی تقریباً یک دهم اندازه فعلیش بوده‌است. دنیایی که ما به عنوان یک فرد تجربه می‌کنیم را با یک نقطه نشان دادیم و دایره دور آن نشان‌دهنده تمام چیزهایی است که اگر یک نفر به فرض محال تمام دانش و آگاهی کل بشر را می‌دانست، می‌توانست درک و تجربه کند؛ اما با مقایسه دایره کوچک و بزرگ می‌فهمیم که این اطلاعات و آگاهی در مقایسه با چیزی که هنوز یاد نگرفته‌ایم ناچیز بوده و نشان‌دهنده محدودیت‌هایی است که ما در حال حاضر در چارچوب آن عمل می‌کنیم.

به عبارت دیگر، همیشه در محیط اطراف اطلاعات بیشتری نسبت به آن چیزی که محدودیت‌های ما اجازه درک و تجربه‌اش را می‌دهند، وجود دارد. هرکس می‌تواند متناسب با ساختار محیط ذهنی و روانی خود به محیط اطراف نیرو وارد کند و این نیرو می‌تواند بر سایرین تأثیر خوشایند یا ناخوشایند بگذارد. بنابراین، هر چقدر که ما نتوانیم جنبه‌های رفتاری افراد و نحوه ابراز وجودشان را بر محیط درک کنیم، به همان اندازه آن را برای خود نیرویی ناشناخته تلقی می‌کنیم و نمی‌دانیم که قرار است چه تأثیری بر ما بگذارد.

ما با این بینش که لازم است با محیط به گونه‌ای تعامل کنیم که مایه رضایتمندی ما باشد، به دنیا نیامده‌ایم و واضح است که هیچ یک از ما احساس رضایت صددرصدی از زندگی نداریم. اما هر میزان در مورد نیروهای تعامل کننده در پشت رفتار خودمان و نیروهای تعامل کننده در محیط بیشتر بفهمیم و بدانیم، برآورده کردن نیازها و رسیدن به اهداف ساده‌تر و احساس رضایتمان نیز بیشتر خواهد شد.

یادگیری و اثر آن بر کیفیت تجارب ما

نیاز به دانستن از همان ابتدا در ما وجود دارد. این حس طبیعی که نامش را کنجکاوی می‌گذاریم، ما را به جستجو و یادگیری چیزهای جدید سوق می‌دهد. وقتی چیزی را یاد می‌گیریم یا کاری را به پایان می‌رسانیم، دیگر جذابیت اولیه را برای ما ندارد و از آن دل‌زده می‌شویم. این دل‌زدگی به شکل یک نیروی داخلی ما را وادار به جستجو برای کشف و یادگیری چیزهای جدید می‌کند. نیروی دیگری به نام جذابیت به عنوان عاملی برای پویایی و خلق تجربه‌های جدید وجود دارد.

اگر چیزی را که باعث جلب توجه کودک شده است از دستش بگیریم، بلافاصله با گریه کردن شروع به ابراز نارضایتی می‌کند. این به آن معناست که کودک هنوز از کنجکاوی و کنکاش راجع به آن چیز سیر نشده است. در واقع گریه نوعی اظهار نارضایتی از عدم برآورده شدن نیازها و خواسته‌ها برای جبران عدم هماهنگی میان محیط خارج و محیط ذهنی ماست. زمانی که از تمام جنبه‌های آن چیز آگاه شویم، معمولا علاقه به آن موضوع از دست می‌رود و سعی می‌کنیم در محیط به دنبال چیزی بگردیم که ما را به خودش جذب کند.

ویژگی دیگری که در ما باعث یادگیری می‌شود، این است که زمانی که ما یک مهارت را می‌آموزیم، گام‌های تشکیل‌دهنده آن مهارت به سطوح ناخودآگاه ما منتقل می‌شوند و ذهن ما دوباره جای جدیدی برای یادگیری چیزی جدید باز می‌کند. به عنوان مثال، مهارت رانندگی را در نظر بگیرید. ما این مهارت را گام به گام آموزش می‌بینیم و در هر مرحله تمام حواسمان معطوف به یادگیری همان گام می‌شود و اگر حواسمان پرت شود، تقریباً تمرکزمان را از دست می‌دهیم.

اما زمانی که مهارت را به طور کامل آموختیم، به راحتی می‌توانیم در حین انجام آن بر روی چیزهای دیگری هم تمرکز کنیم. اگر چنین ویژگی ذاتی در ما وجود نداشت و مهارت‌ها از سطوح خودآگاه به ناخودآگاه نمی‌رفتند، غیرممکن بود بتوانیم به مهارت‌هایی فراتر از توانایی‌های یک کودک دست پیدا کنیم. با یادگیری بیشتر و بیشترِ آن دانش و بینشی که محیط در مورد خود ارائه می‌کند، سطح ارتباط خودمان با محیط را ارتقاء می‌دهیم و قوام و ساختار محیط ذهنیمان را بهبود می‌بخشیم.

دوره روانشناسی معامله گری – دسکتاپ (بلاگ)

هر تغییری که در درون رخ می‌دهد، به طور همزمان نگرش و درک ما از خارج را عوض می‌کند، چرا که از زاویه دیگری می‌توانیم به دنیا نگاه کنیم که قبلاً برای ما روشن نبوده‌است. ممکن است فکر کنید که رابطه میان آنچه یاد گرفته‌ایم و سطح رضایت از زندگی واضح است اما اینطور نیست. چرا ؟ به این دلیل که اگر این‌ گونه بود، اکنون بسیاری از مردم در ایجاد ارتباط میان عدم رضایتشان از زندگی و نداشتن بینش صحیح از زندگی مشکل نداشتند و وجود چیزهایی که باید یاد بگیرند را انکار نمی‌کردند.

درست است که همیشه با تجربه جدید، سطح بالاتری از رضایتمندی به دست می‌آید، اما این تا جایی ادامه دارد که به نقطه‌ای برسیم که هر آنچه باید را آموخته باشیم. در این نقطه می‌توانیم توقع داشته باشیم که همه نتایجی که در محیط خارج اتفاق می‌افتد، دقیقاً متناسب با آن چیزی باشد که در محیط ذهنی ماست. به طور خلاصه، هرچیزی که در نهایت ما تجربه می‌کنیم، دقیقا متناسب با سطح دانش و بینش ما و توانایی ما برای عمل کردن به آنچه می‌دانیم است و نه بیشتر.

هر چه به خودمان اجازه آموزش بیشتری دهیم، بهتر می‌توانیم امکاناتی که در آینده وجود خواهند داشت را ارزیابی کنیم. در واقع اول باید بپذیریم که آینده‌های دیگری، غیر از آنچه که ما تصور می‌کنیم، برای ما وجود دارند. اگر نخواهیم این موضوع را بپذیریم، هرگز روش پیشبینی یا شناسایی امکانات دیگری که می‌توانند رضایت بخش‌تر باشند را یاد نخواهیم گرفت.

اگر همیشه با دفاع از باورها و آموخته‌های فعلی، به دفاع از وضعیت فعلیمان بپردازیم، مدام احساس خواهیم کرد که محیط در حال حمله به ماست چرا که محیط مستمرا از ما دعوت می‌کند تا چیزهای جدیدی بیاموزیم و ما آنها را رد می‌کنیم و این باعث ایجاد حس اضطراب در ما خواهد شد.

یک روش ساده برای آنکه متوجه شوید که به یادگیری نیاز دارید یا خیر، این است که ببینید تا چه میزان از زندگی خود رضایت دارید. برای مثال اگر در برقراری روابط خصوصیتان احساس رضایت ندارید، آیا نباید آن را نشانه‌ای از عدم وجود مهارت‌های کافی ارتباطی در خودتان بدانید؟

مشکل بزرگ اینجاست که ما فکر می‌کنیم تمام این مهارت‌ها را داریم و اگر در روابطمان موفق نیستیم به این دلیل است که داشتن یک رابطه خوب در این دوره و زمانه غیر ممکن است تمام کسانی که رابطه‌های موفقی دارند، حتماً در حال حفظ ظاهر و نقش بازی کردن هستند. این سیکل معیوب تا روزی که اعتراف کنیم مهارت‌هایی برای یادگیری وجود دارند و برای فراگرفتنشان اقدام کنیم، ادامه خواهد داشت.

دانسته‌های قبلی سد راه دانش جدید می‌شوند

در مقاله مدیریت اطلاعات محیطی توسط خاطرات، تداعی‌ها و باورها در خصوص نقش باورها در سیستم ذهنی صحبت کردیم. اذعان به نیاز برای فراگیری چیزهای جدید، آن طور که به نظر می‌رسد، آسان نیست. اینکه ما اعتراف به چیزهایی کنیم که نمی‌دانیم یا اعتراف کنیم چیزهایی که می‌دانیم، آنطور که باید و شاید مؤثر نیستند، یکی از پارادوکس‌های زندگی ماست.

اما چگونه می‌توانیم متوجه شویم که نمی‌دانیم؟ خصوصاً وقتی چیزهایی که می‌دانیم، مانع ورود اطلاعات جدید به ذهنمان شوند. مثلاً وقتی برای اولین بار چند معامله کوچک ولی سودده در بورس انجام داده‌ایم و این باور در ما شکل گرفته که معامله‌گری کار بسیار آسانی است.

این باور، ذهن ما را بر روی این ایده که ممکن است سخت‌ترین کار دنیا باشد، می‌بندد. به محض اینکه یک تجربه بخشی از محیط ذهنی ما شد، به طور خودکار بخشی از هویت ما محسوب می‌شود، یعنی آنقدر واقعی به نظر می‌رسد که قابل شک و تردید نیست. اگر ذهن ما از قبل سوگیری نکرده باشد، معمولاً برای یادگیری آنچه محیط به ما می‌دهد، آمادگی کامل داریم. یعنی در رویارویی اول، تمام اطلاعات را مانند اسفنج جذب می‌کنیم.

بعد از ورود اطلاعات در ذهن، راه را بر اطلاعات متضاد آن سد می‌کنیم یا با مخفی شدن، از هجوم آنها به ذهنمان جلوگیری می‌کنیم. اما این نکته را بدانید که دفاع ذهن در برابر ورود اطلاعات جدید، به صرف میزانی از انرژی نیاز دارد که آن را به نام استرس می‌شناسیم. این همان حسی است که در زمان سد کردن آگاهانه اطلاعات به ما دست می‌دهد.

اگر بخواهیم استرس را به بیانی فیزیکی بگوییم، همانند راه رفتن در جهت مخالف باد است. باد در اینجا همان اطلاعاتی هستند که محیط می‌خواهد به ما بدهد و بدن ما همان ذهنمان است که از قبل چیزی یاد گرفته و اکنون مقاومت می‌کند و طبیعتاً ما در این شرایط احساس فشار می‌کنیم.

یکی از نکات طنز زندگی ما این است که هرکسی دوست دارد که حق به جانبش باشد و مسلم بداند که آنچه که او در مورد ماهیت وجودی چیزها در محیط تجربه کرده و آموخته، عین واقعیت است. اما باید بدانیم صرفاً به این دلیل که چیزی به ذهن ما رخنه کرده و در آن جای گرفته، به معنی آن نیست که واقعا چیز ارزشمندی است و می‌تواند در برآورده کردن نیازهای ما مفید واقع شود. یک کودک به هیچ وجه نمی‌تواند روی نحوه تشکیل باورهایش در مورد ماهیت واقعی محیط تفکر کند و برداشت‌های او به شدت تحت تأثیر محیط زندگی اوست.

او بدون هیچ سوالی تجربه‌هایش را واقعیت محض تلقی می‌کند و به حدی به حواس فیزیکی و احساسات و افرادی که در محیط او قرار دارند مانند پدر، مادر یا معلم، اعتماد دارد که همه چیز به نظرش واقعیت است. کودک نمی‌فهمد که هر باوری که در ذهن او شکل می‌گیرد، از این به بعد به عنوان واقعیت محض تلقی می‌شو و باعث پس زدن سایر احتمالات ممکن از ذهن او خواهد شد.

ممکن است بعضی از باورها با جلب شدن نظرش به چیزهای جدید کم کم رنگ ببازند اما اگر تعداد زیادی از باورهای اولیه او دارای بار منفی باشند، باعث محدودیت شدید او از درک موقعیت‌های ممکن و مناسب می‌شود.

فردی را در نظر بگیرید که از کودکی دائما توسط والدینش تحقیر شده. باورهایی که او در مورد خودش شکل می‌دهد و رابطه‌ای بر اساس آنها با اطرافش برقرار می‌کند، در محیطی سرشار از درد روانی اتفاق می‌افتد. بی‌ارزش بودن برداشتی است که او از خودش در ذهنش می‌سازد و ممکن است حتی تا بزرگسالی نیز این باور با او همراه شود و نتواند خود را از اثرات مخربش رها کند.

ما باید بدانیم که هر چقدر بیشتر احتمال بدهیم که نسخه ما از درک محیط آن طور که باید مفید و درست نیست، بیشتر خود را آماده می‌کنیم تا از محیط یاد بگیریم لذا بهتر قادریم امکانات و فرصت‌هایی که ممکن است در آینده پیش روی ما باشند را ارزیابی کنیم و حتما موفق‌تر خواهیم بود.

این را به یاد داشته باشید که اگر ما این قدرها که خودمان تصور می‌کنیم، زیاد می‌دانستیم، قاعدتاً نباید درد روانی احساس می‌کردیم و دقیقاً همین دردهای روانی بهترین نشانه برای این هستند که ما هنوز بلد نیستیم چگونه بر اساس واقعیت‌ها با محیط تعامل کنیم که اگر بلد بودیم، حتما این کار را می‌کردیم و دیگر درد روانی معنایی نداشت.

دانسته‌های ما منقضی می‌شوند
انسان به طور طبیعی مایل به جمع آوری اطلاعاتی نیست که با دانش قبلی‌اش در تناقض هستند. اما این را هم باید مد نظر داشته باشد که اطلاعاتی که به هر دلیلی هنوز یاد نگرفته، می‌توانند گام‌های مناسب‌تری برای برآورده کردن نیازهایش به او ارائه کنند. کودکی را در نظر بگیرید که در برخورد اول با یک سگ، توسط آن گاز گرفته شده است. او به طور طبیعی تمام سگ‌ها را با آن سگ یکسان در نظر می‌گیرد و از نظر او همه سگ ها خطرناکند.

کودک فعالانه شروع به برچسب زدن به تمام سگ‌ها میکند و از آن به بعد هرچقدر هم که محیط تلاش کند به او خلاف باورش را بقبولاند، او قبول نخواهد کرد زیرا این تداعی که همه سگ‌ها خطرناکند، به صورت خودکار در ذهنش و ساختار عصبی اش شکل میگیرد. برعکس، اگر در برخورد اول، تجربه خوبی از برخورد با سگ‌ها داشته باشد، دیگر هرگز از سگ‌ها نخواهد ترسید تا روزی که تجربه تلخی برایش اتفاق بیفتد.

اما دیگر در این حالت، سگی که باعث تجربه تلخش شده را با سایر سگ‌ها یکسان نمیداند و برچسب خطرناک بودن را به همه آنها نخواهد زد فقط یاد می‌گیرد که در مواجهه با سگ‌ها رفتاری محتاطانه داشته باشد تا مطمئن شود سگ حالت تهاجمی ندارد.

شما می‌توانید هرآنچه مایلید را به کودک بیاموزید صرف نظر از این که این آموخته‌ها تا جد درست هستند، کودک همه آنها را فرا خواهد گرفت و بخشی از هویت او خواهد شد. معمولا ما فقط زمانی ارزش و اعتبار دانسته‌های خود را به چالش می‌کشیم که “مجبور” باشیم. اما دلیلی که ما را مجبور به این کار می‌کند چیست؟ درد! معامله‌گری که فعلا بر این باور است که کار معامله‌گری ساده‌ترین کار دنیاست، کی متوجه می‌شود که معامله‌گری آسان نیست؟ مسلما با تحمل دردِ ناشی از ناامیدی، وقتی که ببیند توانایی رسیدن به اهدافش را ندارد.

زمانی که اعتبار یک باور نادرست به چالش کشیده می‌شود، دنیایی از اطلاعات جدید در برابر چشمانمان ظاهر می‌شود. اطلاعاتی که دقیقا جلوی چشمان ما بوده و ما متوجه آن نبوده‌ایم. این اطلاعات به ما یاد می‌دهند چگونه با افزایش سطح ارتباط و درک خود از محیط معامله‌گری، تعامل بهتری با آن داشته باشیم. یادگیری، هم‌معنی تغییر است. اگر از تغییر درون طفره برویم، در دریافتمان از محیط، تغییری ایجاد نمی‌شود.

هیچ‌گاه از حلقه تکرارشونده درد و عدم رضایت خارج نخواهیم شد. به طور کلی ما تا جایی به رنج کشیدن ادامه می‌دهیم تا اینکه درد از آستانه تحمل ما خارج شود و چاره دیگری جز بازبینی شیوه مدیریت ذهنمان نداشته باشیم. این نکته را هم باید بدانیم که دانسته‌های ما به مرور منسوخ می‌شوند. ذهن ما متناسب با تغییرات محیط، تغییر نخواهد کرد و هرچقدر هم باورهایمان مضر و ناکارآمد باشند، ممکن است تا آخر عمر، ما را همراهی کنند.

محیط اطراف مدام در حال تغییر است و این تغییرات در بازار با سرعت بسیار بالایی انجام می‌شود. ممکن است واضح و محسوس نباشند ولی بدون شک وجود دارند. مشکل اینجاست که ما تغییرات را حس می‌کنیم ولی آنها را به رسمیت نمی‌شناسیم تا اینکه دردها ما را وادار به پذیرش آنها کنند. ما باید همیشه هوشیار باشیم و بدانیم اگر چیزهایی که یاد گرفته‌ایم دیگر کارایی ندارند، به محض دریافت نشانه‌ها، آنها را به روز کنیم.

What is arbitrage?

  • What is arbitrage in simple language?
  • Why and how does arbitrage arise?
  • What are the arbitrage opportunities in the economy?

The root of the word arbitrage

Arbitrage is a word of French origin. For centuries, this word was used to mean “judgment”. But if your question is what these meanings have to do with the economy, we should look for the answer in the 18th century. In 1704, a person named “Mathieu de la Porte” wrote an economic treatise and for the first time used the word “arbitrage” in a sense other than “arbitration”. He wrote: “Arbitrage is an opportunity to profit from the simultaneous price difference of an asset between two or more markets.” Thus, the word arbitrage was born in the financial markets.


Labels: Order to build a Forex robot , Build a stock trading robot , Build a trading robot , Trader robot design , Free Forex Robot , Forex robot programming , Forex Expert Making Tutorial , Build a trading robot with Python , Download Forex Trading Robot , Buy Forex Trader Robot , Automated Forex Robot , Free stock trading robot ,  Learn how to build a Forex trading robot , Alpari trading robot , Forex robot for Android ,  MetaTrader robot design , MetaTrader robot programming , Forex robot design , Forex robot programming , Automated trading


What does this definition of arbitrage mean?

Suppose a product is bought and sold in Tehran at the price of one thousand tomans. The same product is traded in Karaj for 1,200 tomans. In this case, you might not mind buying the goods in Tehran and selling them in Karaj. By doing this, you have used an arbitrage opportunity.

Isn’t this our own export?! Keep in mind that arbitrage is only possible when the asset sale platform is fully in place and we do not need to introduce or market the product. So things like exporting goods are not considered arbitrage. One of the main features of arbitrage is that it is risk free. While concepts like export are not without risk.

Thus, the simple definition of arbitrage is to make a profit from the price difference in two or more markets. This difference can be “time difference” or “location difference” between two markets.

Remember the example of Tehran and Karaj; There we were facing an arbitrage due to the difference in location. But you may buy a product that you can be sure will be 20% more expensive in a month. There is a time arbitrage opportunity here. We can see a concrete example of it in the price difference in the cash market compared to futures.

In front of the arbitrage opportunity, there is the arbitrage balance, which you must guess what it is; A situation where the prices in different markets are equal or their differences are so small that they do not create an arbitrage opportunity. In this case, we say that the arbitrage equilibrium is established.

Arbitrage opportunities in different financial markets

Arbitrage in global markets

In 2018, the price of copper on the London Metal Exchange was 2% different from the Chicago Mercantile Exchange. This two percent meant $132 per ton. This is an example of one of the biggest arbitrage opportunities in global markets. There are many examples of this price difference in different markets. Although we may think that, for example, the price of every commodity is the same all over the world, these differences can be great arbitrage opportunities for the participants of these markets.

 

Arbitrage in forex

The same thing that we mentioned in the above example also happens in the forex market. The existence of different brokers and the size of the forex market create many arbitrage opportunities. However, the presence of many traders and trading opportunities makes these forex arbitrage opportunities to be covered very quickly. Due to this issue, such work can only be done with the help of robots and algorithmic transactions in this market.

 

Arbitrage in digital currencies

Let’s assume that you fell in love with IOTA Cryptocurrency after reading the IOTA Cryptocurrency View Report and decided to take an arbitrage opportunity on it. As you can see in the picture below, on the day of writing this article, the price of the IOTA/Teter currency pair in different exchanges is 14 cents, that is, there is a difference of about 11%.

If this 14 cents also covers transaction fees, it could be an arbitrage opportunity in digital currencies. You can search for the digital currency you want on the coinmarketcap.com site, check and compare it in different markets and find out about its arbitrage opportunities.

Types of arbitrage in digital currencies

There are three different ways to benefit from arbitrage both in the digital currency market and in the forex market:

 

Simple arbitrage

It is the same method as mentioned in the picture. This arbitrage is possible when a digital currency is exchanged in more than one exchange. Then it is possible to buy it from one exchange and sell it in another exchange.

 

Triangular arbitrage

Suppose we buy ethereum with Rial, then sell ethereum and receive euros in return. Now let’s convert Euro to Rial again and all these exchanges will make us earn some profit. In this case, we have made a triangular arbitrage.

Interest rate coverage arbitrage (Price convergence arbitrage)

Prices in different markets will move toward convergence. The same issue can help us to predict the price trend of an asset in a market (for example, a digital currency exchange). This is one of the most important arbitrage methods in the digital currency market.

Arbitrage in the futures market

As we said at the beginning of the article, arbitrage can be place or time. Arbitrage in the futures market refers precisely to time arbitrage. Where the price difference between the cash and futures market causes profit. Arbitrage in the futures market is one of the most common arbitrage performed by market participants. Let us explain it with an example:

The price of the precious saffron symbol delivered on the day of writing this article is 36,8047 rials. Its delivery date, as its name suggests, is January 1400. Now, if we know that saffron will be traded at that time for an amount more than this amount plus monthly risk-free interest, this future contract is considered a type of arbitrage.

 

Coin arbitrage helped

A one-day coin certificate is one of the bonds that are issued on a one-day basis. These bonds can be a good position for arbitrage due to the price difference they may have with the coin price in the market. For example, in the image below, you can see the comparison of the performance of the coin price of the whole spring of one-day delivery of Refah with the price of the coin in the time frames of the last year.

As you can see, they do not match. Below the chart, these two assets are compared.

In this picture, you can see that at least two points marked on the chart have the possibility of arbitrage. Of course, you should pay attention to the fact that the prices should include the cost of keeping the coin, which is charged to you at the time of purchase, as well as the cost of fees.

Conclusion

Arbitrage is one of the methods that can be used to earn profit in the financial markets. Arbitrage is an opportunity to profit from the simultaneous price difference of an asset between two or more markets. In a general definition, arbitrage is divided into “temporal” and “spatial”.

In time arbitrage, you can profit from the price difference of an asset at two different times, and in place arbitrage, the price difference of an asset class in two different places will be profitable. Arbitrage is applicable in many financial markets such as stock market, digital currency and forex.

What is personal investment and why is it important?

The first episode of Rahman’s videocast

We all know how important personal investment and financial discipline are in life. The problem is that if such topics are “useful” for a non-Iranian, it is “necessary” for us Iranians!

Inflation reduces the value of our money every day. If we have inflation of 25% per year, given the compounding effect of this inflation, it will take only three years for all prices to double, which means halving our assets. So we have to work and maintain the value of our property.


The guide tries to be a light on the path of personal investment. In this videocast, we try to express the content in the simplest possible way to suit all spectrums of our audience.

The issues we will go to include “what assets to invest in”, “what types of common financial scams exist and how to protect ourselves from them”, “how to manage our assets” and such topics.

In this program, we try to examine all these issues from the point of view of an employee (fixed income) and a freelancer (variable income) so that people with any lifestyle can identify with it and it can be helpful for them.

We have devoted the first episode of this videocast to “Why should we invest?”, “What are the obstacles that delay this work?” And we present “several simple solutions for budgeting” suggested by prominent people in this field.

Wall Street

Where is Wall Street?
When does the history of Wall Street go back?
When was the Wall Street Journal born?
What is the symbol of Wall Street?
Who was the Wolf of Wall Street?

Where is Wall Street?
Let’s start with where exactly Wall Street is. Wall Street is a street in the southern part of Manhattan, New York, where the main building of the New York Stock Exchange (NYSE), Nasdaq (NASDAQ), the American Stock Exchange (AMEX) and many other major financial markets, along with the world’s largest banks and investment companies, is located.

Wall Street

In order to get to know more about Wall Street, we must say that its length is less than one kilometer, and you will not need more than ten minutes to walk to the end of it. The name Wall Street is now more than just a street, it is a symbol of the financial markets. This issue has been established to such an extent that in the American financial markets, they often use the word The Street instead of Wall Street.


Labels: Order to build a Forex robot , Build a stock trading robot , Build a trading robot , Trader robot design , Free Forex Robot , Forex robot programming , Forex Expert Making Tutorial , Build a trading robot with Python , Download Forex Trading Robot , Buy Forex Trader Robot , Automated Forex Robot , Free stock trading robot ,  Learn how to build a Forex trading robot , Alpari trading robot , Forex robot for Android ,  MetaTrader robot design , MetaTrader robot programming , Forex robot design , Forex robot programming , Automated trading


Wall Street in the United States

Wall Street has always been an important place in the United States. Even the first president of the United States, George Washington, was sworn in at the Federal Building on Wall Street.

Federal Building on Wall Street

But maybe your next question is why should the name of a street be changed to Wall Street?!

The subject goes back to the 17th century. Manhattan was an area where most of its inhabitants were Dutch immigrants. The Dutch in this area built a wooden wall in 1653 to defend themselves against the British and Native Americans. Of course, later the Dutch left their turbidity with the enemies and the wall was destroyed in 1699, but the name of Wall Street remained in this area.

History of Wall Street
The Wall Street area is very close to the ports of New York. This made Wall Street a bustling business center in the 1700s. But the recognition of Wall Street as a business center dates back to 1792. When 24 of the most well-known businessmen and businessmen of the United States signed a contract called The Buttonwood. This agreement described the common form of commission-based bond exchange.

In fact, these businessmen tried to create a kind of private stock exchange. A market where only members of the agreement could buy and sell. It is said that this agreement was signed under a tree in the same area. This form of market was common in the Wall Street area until 1865. Merchants gathered at the intersection of Wall Street and Broad Street and engaged in trading.

History of Wall Street

Little by little, Wall Street grew and large stock exchanges, brokerage firms, banks and other financial centers were established there. After the First World War, with the decline of the European economy, New York surpassed London and became the largest and most important financial center in the world. Naturally, the financial center of New York was nowhere but Wall Street. Since then, Wall Street has become the leader of all financial markets in the world.

The moment the Wall Street Journal was born
On July 8, 1889, Charles Dow, Edward Jones, and Charles Bergstresser launched the Wall Street Journal. A four-page newspaper that was published every afternoon and covered financial and business news.

It was this newspaper that first proposed the idea of ​​a benchmark list of companies and their stock prices. The Wall Street Journal later published the industrial average index. As well as the price of bonds, futures, the average initial rate of bank loans and any other information you can think of.

The Wall Street Journal was the most authoritative source for prices in the financial markets for nearly a century, and it only gave up that position when technology advanced enough that anyone could see prices in real time over the Internet. Even after the internet has gone viral, the Wall Street Journal is still recognized as a reliable source of financial information.

Academy courses – desktop (blog)

Stock Exchange and Wall Street
Looking at the history of the stock exchange, we find out that many of the most important stock markets in the world are located on Wall Street. In the following, we will have a brief introduction of the most important of these markets:

New York Stock Exchange (NYSE)
The New York Stock Exchange is bigger than any other market in terms of the volume of transactions and the value of accepted companies. Big companies such as Boeing, Alibaba, and Bank of America offer their shares on the New York Stock Exchange.

New York Stock Exchange Building

New York Stock Exchange

Nasdaq Stock Market (NASDAQ)
Nasdaq Stock Exchange (NASDAQ) was founded in 1971. The word NASDAQ is taken from the beginning of the words (National Association of Securities Dealers Automated Quotations). The reason for the creation of this market was the possibility of entering stock prices electronically.

If we want to compare “Nazdek” with an example in our own country, we can compare it to over-the-counter. Because, just like over-the-counter, Nasdaq was created so that the exchange of shares that did not have the prerequisites to enter larger markets such as the New York Stock Exchange would not lose the possibility of being on the stock exchange.

The electronic nature of the transactions also made the shares that used to be traded over the phone now be traded electronically and are available to everyone.

Nasdaq Stock Exchange

American Stock Exchange (AMEX)
AMEX stands for American Stock Exchange. In 2008, it was acquired by American Euronext NYSE and in the following years it was known as Amex Equities and NYSE MKT.1. Today, this market is known as NYSE American and smaller stocks are traded there.

American stock market

Occupy Wall Street Movement
On September 17, 2011, hundreds of people gathered in Zuccotti Park in Manhattan’s financial district to protest social and economic inequality. They came to that area following the invitation of the Canadian Adbusters magazine. This was the beginning of protests that lasted until March of the following year, that is, about four months.

The protesters wanted to eliminate the access and influence of companies and financial giants in the policies of the American government. The main slogan of the protesters was: “We are 99%”. This slogan pointed to the existence of inequality in America and that most of the country’s wealth is in the hands of a very few people.

Zucetti Park Wall Street

Two months after the protests started on November 15, the police tried to disperse the people and this caused the protests to turn violent. In the following days, protesters occupied many banks, corporate headquarters, and university campuses.

Occupy Wall Street

During the protests, the image of a woman dancing on the symbolic cow statue on Wall Street became a symbol for these protests.

Symbol of the Wall Street movement

Wild Bull Symbol of Wall Street
You probably know that in the financial markets, the wild bull symbolizes the bullishness of the market and the bear symbolizes the bearishness of the market. The original origin of these two words is not definitely known, but there are two main guesses about the origin of these words: The first guess is that these two terms are taken from the way these two animals fight.

Due to the fact that a cow raises its horns when attacking an enemy, the upward trend of the market is called a bull, and because a bear takes its claws down and fights with its rival, the name bear is used to describe a downward market.

But the second guess connects this naming to a historical issue. In the distant past, there were brokers who sold bear skins. They pre-sold bear skins to customers at the price of the same day, and because they believed that the price would decrease in the near future, they profited from the difference between the current purchase price and the pre-sale price by paying a lower amount to the hunters when the skin was delivered.

These people were known as “bears”. Because these people predicted the downward trend of the price, some believe that the root of the term “bear market” was taken from them. In justifying the term “bull market”, they also refer to the historical struggles of the wild bull and the bear and believe that throughout history, the bull has always been the opposite of the bear, the
wild bull of Wall Street.

It is interesting to know that the statue of the wild bull of Wall Street weighs about 3.2 tons and measures about 3.4×4.9 meters. This statue was built in 1989 and installed on Wall Street. In 2017, on the occasion of International Women’s Day, a statue of a girl was installed opposite the angry cow statue, which was a symbol of women’s courage and encouraging companies to use more women in management positions, as well as equal working conditions for women and men. Of course, later and with the complaint of the creator of this statue, they moved it from this place to another place and installed it.

A statue of the fearless girl in front of the wild bull of Wall Street

Who was the Wolf of Wall Street?
The name Wolf of Wall Street probably reminds you of the movie of the same name starring Leonardo DiCaprio. This movie is based on the real life of former American stockbroker Jordan Ross Belfort. With his new methods, he was able to achieve a lot of wealth in the American financial markets.

the wolf of Wallstreet

Of course, all the activities of “Jordan Belfort” were not legal, and for this reason, he spent 22 months in prison for fraud and money laundering in the stock market. Jordan Belfort later wrote a book about his life called “The Wolf of Wall Street” and Martin Scorsese turned it into a movie of the same name.

Jordan Belfort later worked as a lecturer in the field of entrepreneurship. At one point, Jordan Belfort’s book won the New York Times bestseller title. This book has been translated and is available in our country under the name “Wolf’s Way”.

The Way of the Wolf by Jordan Belfort

The summation of
Wall Street in the financial markets is more than the name of a street. The largest and most important financial markets in the world are located on Wall Street. This street became the center of financial exchanges from the beginning of the 18th century and has maintained its position until today.

One of the important events that happened during the life of this street is the Occupy Wall Street movement, which affected all financial markets for four months. Also, many movies and books have been made and written centered on Wall Street, all of which show the importance of this street.